اشعار حافظ ناب و قشنگ
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را
اشعار حافظ ناب و قشنگ
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
اشعار حافظ ناب و قشنگ
گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش
خاکروب در میخانه کنم مژگان را
اشعار حافظ ناب و قشنگ
ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان
مضطرب حال مگردان من سرگردان را
اشعار حافظ ناب و قشنگ
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
اشعار حافظ ناب و قشنگ
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
اشعار حافظ ناب و قشنگ
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
اشعار حافظ ناب و قشنگ
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
اشعار حافظ ناب و قشنگ
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
اشعار حافظ ناب و قشنگ
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
اشعار حافظ ناب و قشنگ